در دام حادثات زکس یاوری مجوی



برای وسیله خونه داشتم سایت دیوار چک میکردم که این اگهی رو دیدم!!!

شگفتااااا.عاقا یعنی فسیل فروشی هم داریم؟!یعنی جزو منابع مملکت نیست؟!

ایستگاه نکردن ملت رو؟! واقعی هست؟! قیمت زده پونزده میلیون تومان

 معرفی میکنم ایشون فسیل امونیت هستند!

 


امروز قرار بود یک روز معمولی مانند باقی روزهای زندگی باشد اما کمی غیرمعمولی گذشت،البته یک غیرمعمولیِ خوشایند!

بعد از کتابخانه حوصله ی بازگشت به خانه را نداشتم و همچنین حوصله ی پیاده روی و گز کردنِ خیابان های شلوغ را،ترجیح دادم گوشه ای بنشینم که با یک زوج توریست برخورد کردم،با یک نگاه و مقایسه میمیک چهره ها جالب بود،من با اخمی در چهره،شاکی از ازدیاد جمعیت و مسافران به سردردم فکر میکردم که عنقریب به میگرن تبدیل خواهد شد اما آنان فارع از همه جا با لبخند نظاره گر بودند.

اتفاقی مکالمه شروع شد و نزدیک به یکساعت و نیم صحبت کردیم،الان که ساعاتی از معاشرتمان گذشته اطلاعات رد و بدل شده در حاشیه ی ذهنم هست،اینکه اهل استرالیا بودند و آقا مهندس کشتی بود و خاطرات سفر به ژاپن چقدر جالب بود یا اینکه نوه شان چقدر زیبا بود،این ها همه حاشیه ای بیش نیست.

 

اصل مهم رفتار و برخورد این زوجِ دوست داشتنی بود،کاملا مهربان و صبور از همه چیز میگذشتند،نگاه نقادانه به شرایط محیط و صحبت کردن من نداشتند،کاملا مشخص بود که در لحظه لذت میبرند،به عبارتی دیگر همه چیز را راحت میگرفتند.

 

+دوست داشتم بعد از عکس یادگاری و دریافت شماره ها محکم در آغوش میگرفتمشان و تشکر میکردم بابت این تلنگر!

من میخواهم در زندگی خودم یک توریست باشم!گذر کنم از تمام سختی ها اما درعوض نکات مثبت و خوشی ها را پررنگ کنم.

 

 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سالم زیبا گوشی موبایل و لوازم جانبی موبایل خلاصه کتاب کیفرشناسی علی صفاری گنبد مینا.... مجاهدان حرم خانه فرهنگ شهرداری ملارد دلاوران ایران زمین تولیدات صنعتی تند چین کار تهران واشینگ اتحادیه مصالح ساختمانی کرمانشاه